هرشب مینشینم پای حسابو کتابم .
چندبارگفتهای دوستم داری .
چندبار دوستم داشته ای .
چندبار بارانی شدهای برای من .
چندبار باریده ای .
چندبار عارف شدی، عاشق شدی ،شاعرشدی .
چندبار برای نبودنم مردی و زنده شدی .
چندبار از آمدنم ناامید شدی .
چندبار از رفتنم شکستی .
چندبار از دیدنم دوباره بهاری شدی .
هرجورحسابمیکنم میبینم هنوزهم من بیشتردوستت دارم .
میبینم هنوز هم لحظه های بی توکشنده است .
میبینم صبورانه تحمل میکنم بودن و نبودنهایت را .
میبینم هرشب خواب من از خیال تو در بدر میشود .
هرشب دلم برای لیلی میسوزد .
هرشب خیسی پنجرهها داغی گونههایم رابه تن می کشد .
هرجوری حساب میکنم میبینم حسابو کتابمان یکی نمیشود
منو کتابم اینجا منتظر
بیا کمی عاشقی کن، عارفی کن
بیا و دلت رو با دل ما یکی کن
بیا حسابت را تسویه کن.
"نیکیفیروزکوهی"
+
تاریخ | جمعه 94/6/20ساعت | 5:26 عصر نویسنده | عسل
|
نظر